دو بیتیها - اشعار کاظم مشیری
به یاد آور چه سان آغاز کردیم دل هر دو ز شوق عشق لبریز | کتاب زندگی چون باز کردیم به بال آرزو پرواز کردیم |
* * * | |
دلی پر از صفا داری تو مهری هزاران خوبی ممتاز داری | بسی عشق و وفا داری تو مهری چراغ کلبه عشقی تو مهری |
* * * | |
گهی حیران و سرگردان بمانم پریشان گردم و نالم ز اقبال | "چه باید کرد؟" را اصلا ندانم به پایان میرسد تاب و توانم |
* * * | |
تو میدانی نباشد عمر جاوید چرا گه شاد و گه مأیوس گردی | چرا اکثر شوی نالان و نومید بجای خار و خص بایست گٔل چید |
* * * | |
نخواهم از تو چیزی فوق قدرت نمیخواهم ببینم رنجش تو | ندارم قصد آزار و اذیت برایت آرزو دارم سلامت |
* * * | |
بیا بشنو صدای قلب کاظم غنیمت دان نمیدانی که فردا | پذیرا شو نصیحتهای کاظم توانی بشنوی آوای کاظم؟ |
* * * | |
پس از من حرمت دیرین نداری گیلا و رامین ترا با جان پذیرند | خوشی و قدرت پیشین نداری ولی تو مونسی چون من نداری |
* * * | |
ز کوره راه عمر خود گذشتیم ببین پایان این ره گشته پیدا | ز اوج زندگی دیگر گذشتیم ز خوبیها و زشتیها گذشتیم |