به مهری عزیزم: 

 

   مهری من! 

روزها خسته و فرسوده روم 
به سرایی که نیابم اثری از تو و آن جفت عزیز 

از ر‌ه دور و دراز 
از سفرهای دراز 
چون به منزل برسم 
نه صفایی، نه نشاطی یابم 

ز آنهمه شور و شعف 
ز آنهمه عشق و امید 
ز آنهمه کوشش بی‌ حد و حصار 
اثری نیست بجای 

تق تق پاهای آن گٔل دختر و ناز پسر 
غش غش خنده آن دلبندان 
نرسد بر گوشم 

دگر از جنبش سازنده و پوینده تو 
اثری نیست به چشم

 



    مهری جان!

از غباری که نشسته همه جا
از سکوتی که گرفته همه را
به عیان معلوم است

که بدون تو عزیز
همه ی خوبی‌ها
همه ی شادی‌ها
رخت بر بسته ز این کلبه عشق

همه کس میداند
آنکه من را میداشت
آنکه با من شده بود
آنکه غمخوارم بود
آن مهری من بود
که برفته به دیاری دیگر

حال من ماندم و تنهایی سرد
در فضایی خفه با این همه درد
حال من ماندم و این خاطره ها
مغز وا‌ مانده و مشتی رویا

 

کاظم مشیری تفرشی             

تیر ماه ۱۳۶۴             
ژوئیه ۱۹۸۵                  

 

Kazem Moshiri Tafreshi - Founder of Gilara