به یاد آور چه سان آغاز کردیم
دل هر دو ز شوق عشق لبریز |
کتاب زندگی چون باز کردیم
به بال آرزو پرواز کردیم |
* * * | |
دلی پر از صفا داری تو مهری
هزاران خوبی ممتاز داری |
بسی عشق و وفا داری تو مهری
چراغ کلبه عشقی تو مهری |
* * * | |
گهی حیران و سرگردان بمانم
پریشان گردم و نالم ز اقبال |
"چه باید کرد؟" را اصلا ندانم
به پایان میرسد تاب و توانم |
* * * | |
تو میدانی نباشد عمر جاوید
چرا گه شاد و گه مأیوس گردی |
چرا اکثر شوی نالان و نومید
بجای خار و خص بایست گٔل چید |
* * * | |
نخواهم از تو چیزی فوق قدرت
نمیخواهم ببینم رنجش تو |
ندارم قصد آزار و اذیت
برایت آرزو دارم سلامت |
* * * | |
بیا بشنو صدای قلب کاظم
غنیمت دان نمیدانی که فردا |
پذیرا شو نصیحتهای کاظم
توانی بشنوی آوای کاظم؟ |
* * * | |
پس از من حرمت دیرین نداری
گیلا و رامین ترا با جان پذیرند |
خوشی و قدرت پیشین نداری
ولی تو مونسی چون من نداری |
* * * | |
ز کوره راه عمر خود گذشتیم
ببین پایان این ره گشته پیدا |
ز اوج زندگی دیگر گذشتیم
ز خوبیها و زشتیها گذشتیم |